خدا جون خیلی دوستت دارم

سلام گرم رومینا رو بپذیرین و اگه دوست داشتین بیان ادامه مطلب

میخوایم با هم دعا کنیم



Dark Skies 2 - more on simplemoment.com



ادامه مطلب ...

دلتنگی

سلام عزیزای رومینا

خوشحالم که اومدین

ادامه مطلب منتظرتونم

  




ادامه مطلب ...

کنکور نوید گل

سلام بچه ها

خوبین؟؟؟؟؟

نمیدونم اول سلام علیک چی بگم

ولی اومدم که ازتون بخوام برای بچه هایی که جمعه کنکور دارن دعا کنید

 

خیلی تلاش کردم تروخدا براشون دعا کنین

مخصوصا دوست خوبمون نوید گل

براش دعا کنین اولین نفر بشه

و به چیزی که میخواد برسه

داداش نوید من

عزیزه من ما همه اینجا برات دعا میکنیم

به دلت بد راه نده

خدا بزرگه کمکت میکنه

من از خدا میخوام که کمکت کنه


http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2008/06/374015_orig.jpg


ای خدای بزرگ

ای مهربون

ای کسی که قلب هیچ کس تاحالا نشکوندی

خواهشا داداش منو کمک کن

خواهشا یک کاری کن به هر چی که میخواد برسه

هم بهش سلامتی بده و هم موفقیت

کمکش کن ای خدا


http://www.abrarnews.com/politic/1385/850304/html/021726.jpg

نوید جان من سال دیگه کنکور میدم

ولی میتونم درکت کنم

و با تمام وجود برات آرزوی موفقیت میکنم

امیدورام خوب بدی کنکورت

تو هم امیدوار باش و توکلت به خدا باشه

 


بچه ها دعا برای نوید گل یادتون نره ها 


دوست داریم نوید جان


سلام اسمم رومیناست

                     www.pix2pix.org | والپیپر پاییز - Background Wallpaper

سلام

یک سلام  پر از مهربونی برای مهربونایی که مهربونیشون قلب منو پر کرده

یک سلام از روی عشق برای عاشقای پر حرارتی که که با وجودشون قلبم گرمه گرم کردن

یک سلام پر از گلای یاس برای عزیزایی که بوی عطر وجودشون تمام وبلاگ گرفته  

یک سلامی که میدونم صداش و طنینش خیلی غریبه ولی وجود شما از اون غربت درش آورده

یک سلام با کلی معذرت خواهی برای آدمای دلسوز که میدونم این چند روز خیلی برای من غصه خوردن  مثل

داداش محمدم (ساز دل)   داداش سجادم ( ماهی ساه کوچولو)         آقا مهران (آدمک)       آقا محمد (حرف دل)      رهای گلم    و مینا خانوم  و نوید عزیز ( قانون شکن)   وکامی و کمال و حامد وسارا و گندم و رزا و غزل و ...

ایقدر مهربون و عاشق و عزیززیاد داریم که نوشتن اسم همشون برام سخته

نمیدونم چی جوری شروع کن و چی بنویسم و چی بگم بهتون

فقط معذرت میخوام

چیزی جز معذرت خواهی برام نمونده

نه دلی   نه احساسی   نه عشقی   نه پدری   نه امیدی   نه آرزو ای   نه مهردادی   نه برادری   نه مادری   و نه هیچی

فقط یک دل خسته و زخمی با کلی درد و بدختی

دلی که خون خون

دلی که پره زخمه

ولش کنین همه از دل من خبر دارین

دل منو بی خیال چون باید خاکش کنیم


میدونم الان همتون سرزنشم میکنین و دعوام میکنین و میگین دختره ی خول دیوونه این چه کاری بود که کردی ؟

آخه مگه دنیا به آخر رسیده بود ؟

آخه مگه تو فکر نداشتی که دست به همچین کاری زدی ؟

ولی به خدا دستم خودم نبود

اگه هر کی جای من بود باور کنین کم می آورد

هر کی جای من بود و بهش خبر میدادن که عزیزه دلت به خاطر تو تموم کرده و برای همیشه چشماش بسته شده

 چه احساسی پیدا میکردین؟

و توی موقعیتی قرار گرفتی که دارن جیگر گوشت ازت میگیرن و وقتی این خبر بهت میدم چه احساسی پیدا میکنین ؟

آره مهردادم با زور ازم گرفتنش  

رایا هم رفت پیشه بابا

رایا کوچولویی که سالها برای وجود نازنینش تو خانوادمون اشک ریختم و میگفتم ای خدا یکی از برادرام بچه دار بشه

 و وقتی که این کوچولو پاش توی این دنیای بی رحم گذاشت

 خیلی زود پر پر شد

سه ماه بیشتر نداشت

آخه اگه جای من بودین دلی براتون میموند؟؟؟

اگر جای من بودین و بعد از یک دلتنگیه زیاد که دلتون میخواست

بیای بابا رو ببینی و روش ببوسی و بگی بابا قلبم بد جوری زخمی شده و

سرت بزاری رو پاهاش و با یک بغض تلخ بهش بگی : بابا دختر کوچولوت دیگه داره به خط آخر میرسه

و سرت بزار رو شونه های مهربونش میزاشتی و بهش میگفتی

 بابا مهردام ازم گرفتن

 و بابا وقتی دستای مهربونش مثل همیشه روی سرت میزاشت و پا به پای تو اشک میریخت 

و بهت میگفت من پشتت هستم

 من هوات دارم

من کنارتم

 نمیزارم دیگه بلایی سرت بیاد

مثل یک کوه پشتتم

و اون وقت مرهمی میشد برای قلب زخمیت

اون وقت دیگه احساس میکردی با وجود بابا کنارت هیچ غمی نداره

اون وقت دیگه راحت زندگیت میکردی و نگران چیزی نبودی چون یک پدری که میدونی از تو خیلی قدرتمند تره چون یک مرده  پشتت بود

یک حامی کنارت بود

ولی ...

ولی وقتی میای میبینی باید با چشمای بسته ی بابات حرف بزنی چشمای بسته ای که میدونی هیچ وقت باز نمیشن

وقتی میای پات تو خونه ای میزاری که همه جاش با پرده های سیاه پوشوندن

میبین دیگه نه بابایی مونده و نه خانواده ای

میبینی همه جای خونه خالیه و فقط وسایل خاک گرفته ی خونه مونده و خاطرات خاک خوردت

و همه چیز یادت میاد

یادت میاد اینکه یک زمانی مامان بود

 بابا بود

همه بودیم

دور هم بودیم

دوره یک میز ناهار میخوردیم

هنوز صدای صحبتا و خنده ها تو گوشت طنین انداز میشه

ولی وقتی به خودت میای میبینی فقط صدا بوده و خاطره و حالا تنهای تنهایی

وقتی میای میبینی    عزیزت     برادرت     جونت     داره کم کم آب میشه

وقتی اومدم دیدم راما هیچی ازش نمونده جز اشکاش

رامایی که همه چیزه منه

رامایی که از همه همیشه بیشتر دوستش داشتم و میمیردم براش

وقتی میای میبینی دیگه همه چیز به هم خورده

دلت میخواد زار زار گریه کنی

دلت میخواد مثل ابر بهار اشک بریزی

ولی میدونی دیگه کسی نیست صدای گریه هات گوش بده

میبینی کسی نیست تا سرت رو شونه هاش بزاری و آروم آروم اشک بریزی

میبینی دیگه پدری نیست تا با حرفاش

با صداش

با قدرتش

با دستاش

جون بگیری

تازه بشی

بتونی نفس بکشی

بتونی زندگی کنی

دلت میخواد زمان به عقب برگرده

دلت همه ی این چیزا رو میخواد ولی میدونی نشدنیه

 ای کاش تمام اتفاقایی که برام افتادن خواب بودن

یک خوابی که الان مامان صدام میکرد

و مثل همیشه گوشه ی تختم میشست دستش میزاشت رو سرم و میگفت: رومینای من از خواب پاشو

پاشو خانوم صبح شده

پاشو عزیزم خورشید دلش برات تنگ شده

پاشو عشق مامان پاشو عزیزه دل مامان

همیشه اون موقع ها ناز می آوردم و از جام بلند نمیشدم

 مامانم کنار خودم تو تختم جا میدادم و میگفتم کنارم بخوابه و منو تو بغلش بگیره

ولی مامان تو بیا و فقط بگو رومینا پاشو به خدا زود پا میشم

به جون عزیزم زود بلند میشم و میپرم تو بغلت

چون نمیخوام دیگه خواب بد ببینم

چون دیگه نمیخوام بخوابم فقط میخوام کنار تو باشم

میخوام کنار تو بشینم

مامان بیا صدام کن تا از این خواب بیدار بشم تا از این کابوس نجات پیدا کنم

مامان بیا بیدارم کن و بگو که همش خواب بوده

بگو  بابا نرفته

خودت پیشمی

 رایا زنده است

و از همه مهمتر مهرداد هنوز کنارمه

مهردادی که خودت میدونی چقدر دوستش داشتم

مامان بیا دیگه کی میخوای بیای و بگی رومینا  از خواب پاشو

به خدا پا میشم و دیگه نمیخوابم

اصلا فکر نمیکردم کارم با یک بله گفتن به اینجاها برسه و وضع از بد بدتر بشه

دلم میخواست که جلوش وایستم ولی قدرتش نداشتم

وقتی که پام گذاشتم خونه و اتاق مهرداد دیدم که هنوز نقاشی هاش به دیوارشه

ماشیناش وسط اتاق افتاده

هنوز لباساش رو تختشه

 و تمام وسیله ها نشون میده مهرداد اینجا بوده

مهرداد توی این اتاق بوده

ولی حالا دیگه برای همیشه نیست

همه ی نشونه هاش هست جز خودش

عکساش هست اما وجود قشنگش نیست

خوب آدم دیوونه میکنه

خیلی در حقش نامردی کردم

خیلی اذیتش کردم

ای کاش میزاشتم برای همیشه تو پرورشگاه بمونه و به خودم وابستش نمیکردم

 ولی خوب خوده خدا این طوری خواسته بود

ای کاش خانواده هایی که اومده بودن و مهرداد میخواستن میزاشتم بره

ولی به خدا خودش نمیرفت و اذیت میکرد و میگفت میخواد پیشه من باشه

بگدریم بزارین غم مهرداد و بابا و رایا تو دل خودم بمونه و بروز داده نشه

 Black Wallpaper Desktop | www.pix2pix.org

آقا راما که اینجا برای ما آبرو نذاشته همه ی شجره نامه ی اجدادمون براتون ریختن رو دایره

از همه گفته از دفتر خاطراتم گرفته تا جو خانوادم  و بچگی هام

حالا همتون یک دیدی رو رومینا دارین که نمیدونم خوبه یا بد

دوست داشتم بین خودمون دوتا باشه و جایی بروز نکنه

  دوست داشتم خودمون فقط فکر کنیم بدبختیم

اشکال نداره شماهم خواهرو برادرای منین

ولی هزار باره که به راما میگم آدم نباید مسائل خانوادگیش جایی بروز بده

حتی برای کمک و همدردی

اگه وقتی مشکلی داری برو به خدا بگو نه به بنده هاش

برو از خدا کمک بخواه نه بنده هاش

البته این درسا رو وقتی بهش میدادم که وضعم خوب بود و خودم این طوری بد نبودم

ولی خوب مثل اینکه حرفای من روش تاثیری نداشته

ولی خیلی دوستش دارم

نمیدوم برای زحمتایی که توی این چند روز برام کشیده چه جوری تشکر کنم

کاش بتونه درک کنه چقدر دوستش دارم

  چقدر عاشقشم

بدونه که دیگه هیچ چیز و هیچ کسی برام باقی نمونده جز همین داداش گل که از اول به دنیا اومدنم تا الان تنهام نذاشته

و عاشقانه میپرستمش

بتونه درک کنه که خیلی دوسش دارم و اینقدر به مهرداد حسودی نکنه

بتونه درک کنه که عاشقشم

بتونه درک کنه که بهش خیلی افتخار میکنم

راما جون خیلی خیلی ازت ممنونم

به این فکر میکنم اگه تو نبودی کی میخواست اینجا مواظبم باشه

کی میخواست کنارم باشه

کی میخواست منتظر رومینای بدبخت باشه

نمیدونم چه جوری ازت تشکر کنم

وقتی که به هوش اومدم و مامان لیلا برام از بزرگی های راما گفت

بی اراده اشکام میریخت

وقتی اومد فقط خم شدم رو دستای مهربونش و میبوسیدمشون

میبینی دنیا رو ؟

یک خوانواده ی نه نفره تبدیل شده به دو نفره

منو راما

مامان لیلا و اشکان هم دارن تنهامون میزارن

خودمونیم و خدا

ولی باید باهاش کنار بیایم

ولی خدارو شکر راما پیشم هست

رامایی که قول داده تا جون داره از من مواظبت کنه

یعنی هر دوتایی مواظب همدیگه هستیم

 

ای خدا      ای خدا        ای خدا     ای خدا ...

دلم میخواد بیشتر داد بزنم صدات کنم

ولی میبینی نایی ندارم تا بیشتر داد بزنم

دیگه از نفس افتادم

ولی باز قربون مهربونیات بشم که همین صدای آرومم شنیدی

قربون  مهربونی هات بشم  که صدای برادرم شنیدی

راما میگه رومینا خدا فقط منتظر بوده صداش کنم چون هم وقتی برای اولین بار صداش کردم تورو ازش خواستم زود برام فرستادت

زود به حرفم گوش داد

میگفت چقدر منت بنده های نامردش کشیدم و التماسشون کردم تا بیان دنبال تو و برام بیارنت

ولی یکی بهم گفت که از اون بخوام

از اونی که روی هیچ کسی رو زمین ننداخته

از بدترین بنده هاش گرفته تا بهتریناش

میگه رومینا فقط رفتم پیشه امام رضا

میگه وقتی حرمش دیدم فقط زدم زیره گریه و تو دلم تورو صدا میکردم

میگفتم تو رومینای منو بفرست من به خدا خوب میشم

خدا چقدر مهربونی ولی من خیلی بدم

نمیدونم از چی بنویسم و شروع کنم ولی دیگه نمیخوام وبلاگم غم باشه

یک تصمیمی بزرگی گرفتم

یک تصمیمی که میخوام پاش وایستم و بهش عمل کنم

تصمیم گرفتم دیگه مثل قبلنام باشم

تصمیم گرفتم دیگه خودمو نبازم و بتونم اتفاقایی رو که برام افتاده درک کنم

و بپذیرمشون که خواست خدای بزرگ بوده ولی مقاومت کنم

تصمیم گرفتم بشم همون بنده ای که خدا میخواد

همون خواهری که راما میخواد

همون دختری که مامان میخواست 

و همون عزیزی که بابا میخواست

تصمیم گرفتم مثل قبلنا قوی باشم

 با هر بادی زود نشکنم

میدونم این امتحانی رو که خدا ازم گرفته صفر شدم ولی خوب

قول میدم جبرانش کنم

خدا بهم فرصت میده نه؟

خدا خیلی مهربونه

خودش میتونسته درک کنه که هر کس دیگه ای جای من بود نمیتونست مقاوت کنه

ولی من قسم میخورم که دیگه دختر خوبی باشم

خیلی تصمیمای بزرگ و سختی گرفتم ولی به همشون عمل میکنم

از کسی هم کمک نمیخوام خودم رو پای خودم وای میستم 

خودم تنهایی از عهدش بر میام خدا بزرگه

خدا خیلی مهربونه

خیلی دوستش دارم

هم خودشو هم بزرگیشو

خیلی حرف زدم دوست دارم شما ها هم برام حرف بزنین

شماهایی که دلم برای نصیحتاتون و حرفاتون خیلی تنگ شده

شماهایی که برام بی نهایت عزیزین

هر چی دلتون میخواد بگین میشنوم

اصلا اومدم تا صحبتای شمارو بشوم

تا به دل شماها گوش بدم

اومدم تا دیگه دردام به شما تحمیل نکنم و منتظر کمکتون نباشم

اومدم تا شما زخمای دلتون به من نشون بدین

اومدم تا فقط به حرفای شما ها گوش بدم

اومدم تا دوباره به همتون اون روحیه شاد و پر انرزیه همیشگیم انتقال بدم

هر چی دلتون میخواد بگین

 فقط اومدم به حرفای شما گوش بدم

خیلی دوستتون دارم

حتی بیشتر از اون چیزی که فکرش بکنی

منتظرتونم

خدافظی نمیکنم چون مزاحم همیشگیتونم

                                                                   رومینا