تولد بزرگترین فرشته ی دنیا

تولدت مبارک


http://bazinama3.persiangig.ir/image/Wallpaper/Box/Box-3%20%5bWall-Paper.Blogfa.Com%5d.jpg


بابای گلم تولدت مبارک

بابا جون

بهترین امید من

تمام زندگیه من

تولدت مبارک

فرشته ی مهربون تولدت مبارک

باباجون نمیدونم چه جوری بهت بگم چقدر از این روز بزرگ خوشحالم ولی میگن خیلی خیلی خیلی دوستت دارم برای این روز بزرگی که خدا این فرشته رو به من داده خیلی خوشحالم ولی میگم خیلی خیلی خیلی دوستت دارم وتولدت مبارک

البته باید به خودم تبریک بگم به خودم که همچین کسی رو تو زندگیم دارم تا مثل یک کوه همیشه پشتم بهش گرم باشه وهمیشه ی خدا بهش افتخار کنم 

بابا جون یادته....

 اول یک نوزاد کوچولو بودم که اذیتام فقط گریه های بی موقع بود

بعد کم کم بزرگ شدم و مشکلاتمم بیشتر شد

باز بزرگ تر شدم ومشکلات بیشتر

حالا به این سن رسیدم وبه غیر از مشکلاتی که برات درست میکنم ازت خواسته های نا به جایی هم دارم

میدونم برات دختری بدی بودم ولی باور کن تنها شما هستی که بزرگترین قسمت قلب منو مال خودت کردی.

همیشه با روشن فکریهات گذاشتی آزادیه کامل داشته باشم

با مهربونیای که داشتی برای اشتباهاتم دعوام نکردی

با عشقی که به من داشتی نذاشتی یک لحظه تنها بمونم

اینقدر خوب بودی که اجازه ندادی کسی به من آزاری برسونه

و با بزرگیت و قلب پاکت باعث افتخار من شدی

نمیدونم برای این همه محبتت چه جوری تشکر کنم ولی

میتونم بگم که خیلی خیلی دوستت دارم بابای گم

خیلی دوستت دارم

کاش بتونی این دوست داشتن بفهمی ودرک کنی

ولی میگم خیلی دوستت دارم

هیچ کادویی رو سراغ ندارم تا بهت بدم و کاری کنم که از خجالت تموم زحماتت در بیام ولی قلبم که تا آخر عمر همرام بهت هدیه میدم چون میدونم تنها کسی هستی که به بهترین شکل مواظب قلب کوچیک تنها دخترت هستی.

بابا این غرور لعنتیم هیچ موقع اجازه ی اینو بهم نداده که تو بغلم بگیرمت وداد بزنم که خیلی خیلی دوستت دارم ولی حالا اینجا داد میزنم که خیلی دوستت دارم

میدونم نه تو صدام میشنوی ونه دوستام ولی خدا میشنوه خدا داره میشنوه که این بنده ی کوچیکش چقدر فرشتش دوست داره

ودلم به همین خوشه که گفتم خیلی خیلی دوستت دارم

بابا دوست دارم اینجا ازدلم برات بنویسم وبهت بگم که برام خیلی مهمی

راستی بزار یک اعتراف بچه گانه هم بکنم

یادته اون اولا که وقتی عروست تو بغلت میگرفتی ومیبوسیدیش من چقدر نارات میشدم یادته؟؟؟؟

مثل چی آتیش میگرفتم وبا افکارای کودکانم احساس میکردم که من تو قلبت جایی ندارم ولی حالا وقتی که بزرگ شدم ومهربونیات میبینم میفهمم که منو از همه ی موجودات دنیا بیشتر دوست داری ولی نمیدونم چرا به زبون نمیاری وفقط دوست داری تو عمل به من نشون بدی؟؟

میخوام بهت بگم که فهمیدم

فهمیدم که منو خیلی خیلی خیلی دوست داری

فهمیدم که من برات از همه عزیزترم

پس منم بهت میگم ومینویسم تا بهت ثابت کنم تو هم برای من از همه عزیز تری بابای گلم

میدونم خیلی اذیتت میکنم ولی اندازه ی دنیا ها دوستت دارم

الان دارین وارد یک سال جدید از زندگیتون میشین بابای گلم

پس همین اول بزرگترین خواستم به خدا میگم واز اون میخوام تا وقتی که من نمردم منو از شما جدا نکنه

میدونم حرفم خیلی بچه گانست ولی تنها بچه ها هستن که میتونن عشق صادقانشون به پدر ومادرشون ابراز کنن

بابا ی من پس حرف دختر کوچولوی لوست باور کن وبدون که برام خیلی عزیزی.

میدونم این نوشته هام برات خیلی بچه گانه بود وباز بهم میگی رومینا بزرگ شو تو 19 سالته وباید مثل دختر خانومای بزرگ رفتار کنی و کوچولو نباشی اینقدر شیطون بازی در نیار اینقدر بچه گانه حرف نزن اینقدر....

ولی بزار حالا جواب این بچه بازیام وشیطون بازی هام بهتون بدم بزار بهتون بگم که فقط به خاطر شما بچه بازی در میارم تا فکر نکنی رومینا بزرگ شده وباید ازت جدا بشه

تا فکر نکنی دیگه باید شوهرش بدی

تا فکر نکنی که باید بره سره زندگیش

رومینا هنوز همون دختره کوچولو لوستون که دوست داره با گریه هاش وبچه بازیاش بهتون بگه که نمیخواد ازتون جدا بشه وهنوز دوست داره جاش تو آغوش گرمتون باز باشه و بتونه مثل همیشه برای ناراحتیاش و غصه هاش بیاد لای این دستای مهربون وسرش بزاره رو شونه های بزرگترین مرد دنیا وبهش بگه:


بابا جون خیلی بهت احتیاج دارم.


http://bazinama3.persiangig.ir/image/Wallpaper/Box/Box-1%20%5bWall-Paper.Blogfa.Com%5d.jpg


از طرف تنها دختر کوچولو و کمی لوست       رومینا


البته با کمی تاخیر تولدت مبارک بابا جون.

دوستی وهدف

سلام

ایندفعه با یک مطلب خیلی پر محتوا اومدم

این مطلب در مورد زندگیه حالامون چیزی که باید برایش یک هدف انتخاب کنیم وبرای رسیدن بهش زحمت بکشیم.

دوست دارم در مورد این مطلب پای هم سن وسالای خودم یعنی جوونای ایرانمون بکشم وسط و بهشون تا جایی که میتونم کمک کنم تا هدفشون بشناسن وبرای چیزای بی ارزش زحمتی نکشن. میخوام نه تنها به دوستم بلکه به خودم کمک کنم تا بتونم آدمایی رو که دارن با من روی یک زمین خاکی زندگی میکنن بشناسم ونظراشون در مورد این موضوع بدونم.

خوب بریم سر اصل مطلب.

 بزارین برای شروع اول چند تا سوال بپرسم تا اصل مطلب فهمیده باشین.

جوونای ما برای این مسئله فکری کردن(منظورم هدفه)؟؟؟؟؟

هدفشون مشخص کردن؟؟؟؟

میدونن خواسته هاشون چیه؟؟؟؟

میدونن برای چی باید زحمت بکشن؟؟؟

میدونن هدف بی ارزش یعنی چی؟؟؟

میدونن باید دنبال ارزش زندگیشون بگردن؟؟؟

وهزار تا میدونن های دیگه

ولی برای جواب این میدونم ها باید اول یک مطلبی را باز کنیم واونم دوستی های .....

دوستی های بی ارزشی که به عنوان یک مطلب سر گرم کننده شده اخبار داغ مملکت ما!!!

وبرای این اخبار داغ و سرگرم کننده دل چه کسایی که شکسته

و آبروی چه عزیزایی از دست نرفته!!! تا حالا بهش فکر کردی؟؟؟

اگه نکردی بیا تا با هم بهش فکر کنیم.

دوستی 

یک دوستی بی هدف باعث چه چیزی میشه؟؟؟

میدونی اینو؟؟؟؟؟

دوستی هایی که بعضی هاشون باعث بدبختیه هزاران نفر میشه و منجر به

خودکشی

بی آری

شرم

کینه

دورویی

بدبینی

دروغ

از بین رفتن ایمان واعتقادات فرد

از بین رفتن اطمینان

نابود شدن شخصیت

شکسته شدن غرور

تموم شدن محبت های واقعی

و از همه مهمتر تهی شدن دلامون برای یک عشق پاک

الان با خودت میگی رومینا دیگه چقدر بزرگ کرد یک دوستیه ساده رو؟؟؟؟!!!!!!

ولی میدونی همه ی مشکلات ما ها از همین دوستیه ساده شروع میشه؟؟؟؟؟

خوب حالا این نوشته رو بخون!!!!!!

توی این داستان هر دو نفر عاشق همن ولی نوع عشقشون نمیدونم.

حالا بخونیدش!!!!


دختر و پسر

عکس:موازی - عکاس: احمد سیف الاسلام


روز اول:

پسر: سلام

دختر: گیرم که علیک

پسر: چه طوری؟؟؟

دختر:مگه دکتری پررو؟؟؟

پسر :ببخشید چه خشن رفتار میکنی؟؟؟


هفته ی اول:

پسر: سلام

دختر: سلام

پسر: چه طوری؟؟

دختر: بد نیستم تو خوبی؟؟؟

پسر :ممنون عزیزم


هفته ی دوم:

پسر: سلام خانومی

دختر: علیک سلام

پسر: خوبی عزیزم؟؟

دختر: عالی شما چه طوره آقا؟؟؟

پسر: به شکر خدا منم خوبم


هفته ی سوم:

پسر: سلام قربونت بشم

دختر: سلام عزیزم

پسر: حالت که خوبه آره؟؟

دختر: آره عزیزم توپه توپم تو خوبی؟؟؟

پسر: بله صدای شما رو میشنویم مگه میشه بد باشیم؟؟؟

دختر: میخوام یک چیزی بهت بگم ولی...

پسر : خوب بگو چرا نمیگی؟؟؟

دختر: الان زوده بزار برای بعد

پسر: هر جور که دوست داری


هفته ی چهارم:

پسر: سلام گلم الهی بمیرم از خواب که بیدارت نکردم؟؟؟

دختر: سلام عزیزم نه منتظرت بودم کجا بودی شما؟؟؟ دلم هزار راه رفت چرا دیر زنگ زدی؟؟

پسر: الهی من بمیرم ببخشید معذرت به خدا سرم شلوغ بود

دختر: خدا نکنه عزیزم اشکال نداره انتظارتم قشنگه

پسر: الهی بگردم مهربونیت جیگر خوبی که آره عزیزه دلم؟؟؟

دختر: مگه میشه با وجودت در کنارم حالم بد باشه؟؟؟؟ وقتی صدات میشنوم دنیا برام عوض میشه.

پسر: هنوز نمیخوای اون چیزی رو که میخواستی بهم بگی؟؟

دختر: چرا ولی....

پسر: ولی نداره بگو دیگه!!

دختر: میدونی من خیلی دوست دارم

و تو دل پسر قند آب میشه و یک عالمه رویا برای خودش میسازه


ماه دوم:

پسر:سلام قربون اون چشمای عسلیت بشم.

دختر: چه سلامی چرا این کارو کردی؟؟؟

پسر: چه کار عزیزم؟؟؟

دختر: چرا با اون دختره صحبت کردی نباید بهش کمک میکردی!!

پسر: بابا طفلک مونده بود  آدرسی که بهش دادن کجاست منم آدرس خیابون دادم کاری که نکردم!!!!

دختر: میدونی که من حسودیم میشه چرا بی محلی نکردی بهش؟؟؟

پسر: ببخشید گلم به خدا نمیدونستم که خوشگله من اینقدر حسود تشریف دارن معذرت میخوام

دختر: دیگه قول بده که با هیچ دختری حرف نمیزنی؟؟؟

پسر: باشه هم قول میدم هم قسم میخورم که با هیچ دختری حرف نمیزنم

دختر: خیلی دوستت دارم

پسر: منم همین طور


ماه سوم:

دیگه دختر وپسر میرن تو مایه های لاو ترکونی ودیگه حرفاشون میشه

بدون تو زنده نمیمونم

تو همسر آینده ی منی

تو تمام زندگیه منی

تو عشق منی

تو جون منی

و ......

تازه قول ازدواج وزندگیه آینده واز جور چیزا هم به هم میدن


ماه چهارم:

پسر: میخوام به خانوادم بگم که یکی رو دوست دارم

دختر قند تو دلش آب میشه ومیگه: راست میگی اگه خانوادت قبول نکردن؟؟؟

پسر: غلط میکنن قبول نکنن من تو رو میخوام خودم باید برای زندگیم تصمیم بگیرم

تازه بگردن تو دنیا عروسی مثل تو پیدا نمیکنن

دختر: تو خیلی خوبی پس منم جو خونه رو درست میکنم تا تو بیای خاستگاری!!

پسر: باشه گلم


ماه پنجم:

دختر: گفتی

پسر: آره ولی...

دختر: ولی چی؟؟؟

پسر: بابام گفته غلط میکنی که دوستش داری

دختر: تو چی گفتی

پسر : منم به خاطر عشقم تو روی بابام وایستادم و اونم منو از خونه بیرون کرد

دختر: یعنی به خاطر من این کار کردی؟؟؟

پسر: پس چی فکر کردی تو تموم زندگیه منی

دختر: الان کجا میخوای بری؟؟

پسر :خونه ی یکی از دوستام

دختر: حالا من چه کار کنم؟؟؟

پسر: تو نگران نباش من خودم همه چیز درست میکنم ( در این لحظه ها پسر ها احساس غرور میکنن ونمیخوان که عشقشون ناراحت چیزی باشه یعنی یک نوع احساس مردانگی)


ماه ششم:

دختر: ببین من ....

پسر: تو چی؟؟؟

دختر: برام خاستگار اومده

پسر: غلط کرده میکشمش

دختر: یک فکر منطقی بکن

پسر: چه فکری؟؟؟

دختر: برو دنبال یک زن خوب بگرد چون من دیگه تصمیم گرفتم ومیخوام با این مرد زندگی کنم

پسر کمی شکه میشه ومیگه: دروغ میگی یعنی من این همه وقت به خاطر چی عذاب کشیدم وتو رویه بابام وایستادم؟؟؟

دختر: من چه کار کنم زندگیه تویه ولی اگه تو زن نگیری من آب خوش از گلوم نمیره پایین

پسر:مثل اون موقع ها حسودیت نمیشه  که برم با دختره دیگه صحبت کنم؟؟

دختر: نمیدونم چرا الان چند وقتی هست که حسادتم رو تو خنثی شده

پسر آروم اشک میریزه و میگه :خوشبخت بشی

دختر: تو هم همین طور


وبعد از هم جدا میشن ولی پسره چی میشه ؟؟؟ پسری که با احساساتش بازی شده و غرورش خورد شده؟؟؟

پسری که تمام فکر وذهنش اون دختره بوده و فکر میکرده وجودش  مال اونه ولی حالا باید ببینه که وجود و جسم عشقش شده مال یکی دیگه!!!!!

تکلیف این پسر چیه؟؟؟؟؟؟

خوب میخوای چی باشه؟؟؟؟

چند روز بعد:

پسر: سلام خانوم خوشگله

دختر: سلام

پسر: میای بریم خونه ی ما؟؟؟

دختر: برو گمشو.

وپسر اون شش ماهی رو که طی کرده بوده به یک هفته تبدیل میکنه تا مخ دختر جدید بزنه وببرتش خونه ی خودش

و موفق هم میشه....

و بعد دیگه اون دختر  بدون اینکه پسر بخواد هر روز تو خونش البته نه تنها اون بلکه تعداد زیادی از دخترای دیگه که به کلک این پسر که بهشون امید ازدواج داده مهمون هر شبشن



خوب نتیجه ی اخلاقی چی میشه؟؟؟

فکر نمیکنین که پسره داره یک جور انتقام میگیره از دخترا؟؟

یا فکر نمیکنین که زندگی براش بی اهمیت شده؟؟

یا عفت و حیا براش از بین رفته؟؟؟

شایدم غیرت و ایمان ؟؟؟؟

و شاید بی هویتی و مردانگی دیگه براش ارزش نداره؟؟؟

اینجا تقصیره کیه؟؟؟؟

دختره؟؟؟ یا پسره؟؟؟؟؟

میدونم الان همتون میگین دختره ولی پسره هم بی گناه نبوده ها؟؟؟؟

درسته که دختره بزرگترین نامردی رو بهش کرد ولی پسر هم خیلی زود خودش باخت.

من توی این داستان نخواستم نامردی دخترا یا پسرارو به رخ بکشم و بگم حتما همه ی دخترا نامردن یا همه ی پسرا من منظورم این بود که دنیای ما دنیای نامردیه و کمترین دوستی هم پیدا میشه که پایدار بمونه که یا دختره ویا پسره توش نامردی میکنن!!!! حتی من این داستان خوب تموم کردم که پسره به امان خدا عشقش ول میکنه ومیزاره راحت باشه ولی نامردای دیگه چی؟؟؟ تا حالا نشنیدین عشقش میکشه یا آتیش میزنه و یا هزار کار دیگه ای تا دلش خالی بشه یا راحت بشه؟؟؟

خوب این نامردی ها یک چیزه طبیعی شده برای همه ی ماها ولی چه جوری درستش کنیم یا اگر لیاقت درست کردنش نداریم چه جوری باهاش کنار بیایم کار ماست.

حالا بحث من برمیگرده به هدفمون به هدفی که انتخاب کردیم.

شاید این پسره هدفش این بوده که به دختره برسه و راهش انتخاب کرده ولی .....

به قول یک دکتر خیلی بزرگ وخوب آدما چند نوع هستن اونایی که راه رو عوضی میرن یا اونایی که کلا عوضی راه میرن!!!

این پسر راه درست رفته بود ولی داشت عوضی راه میرفت اون برای اینکه به هدفش برسه باید درست راه بره.

پس به غیر از هدف باید یاد بگیریم که درست راه بریم و درست عمل کنیم ملاک یک هدف خوب فقط راه مستقیم نیست بلکه طریقه ی راه رفتنشم مهمه!!!!!!

در ضمن هدفی که تعیین می کنیم باید متعالی و دارای روح و انگیزه باشه، به شخص امید بده، اون تشویق کنه و همچنین اون در مقابل مشکلات محکم و مقاوم کنه. زمانی که هدف از تعالی و روحانیت برخوردار باشه فرد با لذت و عشق و سرور راه مقصد را طی میکنه. برای هر کاری در زندگی باید هدف داشت. بدون هدف شخص سرگردون و حیرونه ؛  مانند کسی که بر سر سه راهی قرار گرفته و نمی دونه چه کار بکنه و در نتیجه قادر نخواهد بود برنامه ریزی مناسبی برای خودش داشته باشه. وجود هدف به انسان و به زندگی او جهت می بخشه و مسیر حیات او را مشخص می سازد.

حالا شما چی میگین ؟؟؟

دوست دارم نظر قشنگتون در مورد این جور دوستی ها بدونم.

در مورد هدفتون و اینکه چه کاری رو بهتر میدونین برای زندگیه خودمون؟

دوست دارم بدونم حرف شماها چیه؟؟؟؟

نمیدونم کارم درسته یا نه ولی تصمیم دارم نظر همتون تو وبلاگ بزارم وازتون بخوام که کنار هم دیگه دوستانه جمع بشیم و سعی کنیم به هم کمک کنیم چون ماها توی این موضوع های دوستانه وعاشقانه خیلی به کمک احتیاج داریم.

میخوام هممون راه درست انتخاب کنیم ودرست راه بریم.

ممنون که تا اینجا منو همراهی کردین  و اگه دوست دارین نظر بدین وهمدیگه رو کمک کنیم.

خواهر کوچیک همه ی شماها          رومینا


ادامه مطلب ...

معنای حقیقی آرامش

سلام. 

من دوباره با یک موضوع جدید اومدم پیشتون. 

این موضوع یک داستان که نمیدونم  شنیدین یا نه ولی خوب به نظر من خیلی قشنگ بود و منم براتون آمادش کردم.  

حتما بخونیدش  

                                       معنای حقیقی آرامش

 

پادشاهی جایزه ی بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل، آرامش را به تصویر بکشاند. 

نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. 

آن تابلو ها تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب، رود های آرام، کودکانی که در خاک میدویدند، رنگین کمان در آسمان و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.  

و پادشاه شروع کرد به دیدن تصویر ها:

اولی تصویر دریاچه آرامی بود که کوه های عظیم  آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش میشد ابر های کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه میکردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود،‌دود از دودکش آن بر میخواست، که نشان میداد شام گرمی آماده است.

واما تصویر دوم!!!

تصویر دوم هم کوه ها را نمایش میداد. اما کوه ها نا هموار بود، قله ها تیز ودندانه ای بودند. آسمان بالای کوه ها به طور بی رحمانه ای تاریک بود ،‌و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بود. 

این تابلو با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند همانگی نداشت. 

اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه میکرد در بریدگی صخره ای شوم ، جوجه پرنده ای را میدید که آنجا میان غرش وحشیانه ی طوفان آرام نشسته بود.  

پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ی جایزه ی بهترین تصویر آرامش تابلو دوم است وبعد برای آنها توضیح داد که: 

(( آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سرو صدا،بی مشکل،بی کار سخت یافت میشود، 

آرامش چیزی است که میگذارد در میان شرایط سخت، آرامش در قلب ما حفظ شود. این تنها معنای حقیقی آرامش است.))


پس دوست گلم سعی کن در همه حال آرامش داشته باشی

حتی در بدترین شرایط.


                راستی چندا عکس ومطلب دیگه هم گذاشتم اگه خواستین ببینین.

باید برین تو ادامه مطلب عزیزان من


ادامه مطلب ...

تقدیم به بهترین زوج

این عکس ومتن تقدیم به عزیزترین دوست وزوج جوان و مهربون.


3dgirl.blogfa.com عکس های عاشقانه دختر و پسر


وقتی سرت رو شونه های کسی میزاری

که خیلی دوستش داری

بزرگترین آرامش دنیا رو

تو خودت حس میکنی

و وقتی کسی که دوستش داری

سرش رو شونه هات میذاره

احساس میکنی

قوی ترین موجود جهانی



امیدوارم با این هدیه ی خیلی خیلی کوچیک عرض ادب کرده باشم دوست عزیز.

و آرزومندم که به بهترین شکل در کنار همسر مهربان وخوبتون زندگی کنین.