خدایی که میشناسم


The Red Mile (#2)



تا حالا شنیده ای که میگویند خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر است...؟؟؟


ولی من میدانم که خدا از  آن هم به ما نزدیک تر است

او نور است و جاری

در دیدگان کودکان خردسال در قلب های کوچکشان و در بند بند انگشتان ظریفشان

او هم چون رایحه ای خوش است که صبحدم سوار بر دوش نسیم به مشام میرسد

و چون بگشایی پنجره را

به خلوتت می آید و عطر آگین میکند فضا را

آن وقت که تو پر میکنی ششهایت را از این حجم هوا

به بطنت نفوذ میکند و جاری میشود در رگهایت ...

و چون پنجه افکنی بر ریسمان تابیده از نور

و رها کنی خود را در آغوش باد

خواهی دید که چه طور پرواز را به تو می آموزد تا اوج بگیری برای رسیدن به او

و آنگاه است که در می آمیزد روح وجسمت را


wet leaves



و این است خدایی که میشناسم


یک عشق پاک

سلام دوستای گلم این دفعه با یک مطلب خیلی خیلی جالب اومدم

مطلب در مورد عشقه

ولی این عشق با بقیه عشق ها فرق میکنه

باور نمیکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

میتونی بری بخونی

بزن تو ادامه ی مطلب

هم عکسای قشنگی گذاشتم

و هم از یک عشق جدید براتون گفتم

منتظر نظرای قشنگتون هستم

ادامه مطلب ...

پدر دوست دخترم ...

سلام ایندفعه با یک طنز باحال اومدم

گفتم بعد از فاز منفی که به همه دادم یک نیروی مثبت برای لبخند خوشکلتون خیلی خوبه.

البته باید کمی از این طنز تجربه هم به دست بیارین ها

پس فقط نخندین درس عبرت هم بگیرین 


پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند :


پدر عزیزم،
با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم، چون می خواستم جلوی یک رویارویی با مادر و تو رو بگیرم. من احساسات واقعی رو با Stacy پیدا کردم، او واقعاً معرکه است، اما می دونستم که تو اون رو نخواهی پذیرفت، به خاطر تیز بینی هاش
، خالکوبی هاش ، لباسهای تنگ- موتور سواریش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره. اما فقط احساسات نیست، پدر. اون حامله است البته بچه مال من نیست اون مال همسرش که ازش طلاق گرفته. Stacy به من گفت ما می تونیم شاد و خوشبخت بشیم. اون یک تریلی توی جنگل داره و کُلی هیزم برای تمام زمستون. ما یک رؤیای مشترک داریم برای داشتن تعداد زیادی بچه. Stacy چشمان من رو به روی حقیقت باز کرد که تریاک واقعاً به کسی صدمه نمی زنه. ما اون رو برای خودمون می کاریم، و برای تجارت با کمک آدمای دیگه ای که توی مزرعه هستن خرج زندگیمون به دست میاریم،بابا کوکائینها و اکستازی هایی زیادی درست میکنیم و زندگیم میچرخونیم. در ضمن، دعا می کنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه، و Stacy بهتر بشه. اون لیاقتش رو داره. نگران نباش پدر، من 15 سالمه، و می دونم چطور از خودم مراقبت کنم. یک روز، مطمئنم که برای دیدارتون بر می گردیم، اونوقت تو می تونی نوه های زیادت رو ببینی البته اگه درمانی برای ایدز وجود نداشته باشه همشون ایدز میگیرن ولی برمیگردم پیشت
با عشق،
پسرت، John


پاورقی :
پدر، هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نیست، من بالا هستم تو خونه Tommy. فقط می خواستم بهت یادآوری کنم که در دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به
کارنامه ی مدرسه که روی میزمه.  فقط برای نمره های بدم منطقی فکر کن چون من پسر خوبی هستم و هیچ موقع کار بدی نمیکنم ولی فقط کمی درس نخوندم که قول میدم جبران کنم

بابا به این فکر کن که اگر اون اتفاق های بالا برام می افتاد میتونستم جبران کنم؟؟؟

جبرانش خیلی سخت بود

پس تروخدا برای نمره هام تنبیهم نکن

دوستت دارم! هروقت برای اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن.



http://asriran.com/files/fa/news/1386/12/7/89484_106.gif


درس عبرتش اینه که برای هر کاری راه جبرانی هست حتی نمره های بدی که از درساتون میگیرین

دانشجوهای گل ناراحت نباشین که نتونستین این ترم درستون پاس کنین و ...

راه جبران هست دنیا که به آخر نرسیده!!!!!


تقدیم به اون دانشجو هایی که خیلی برای نمره هاشون ناراحتن


برو جیمی خیلی خسته شدم

به نام اونی که دیگه میخوام بهش بگم خیلی از زندگی خسته شدم

خیلی

کی وقتشه که دیگه از رو زمین برم

کی؟؟؟


 

 




آی خدا دلگیرم ازت ، آی زندگی سیرم ازت


آی زندگی می میرم و عمرمو می گیرم ازت


این غصه های لعنتی از خنده دورم میکنن


این نفسای بی هدف زنده به گورم می کنن


چه لحظه های خوبیه ثانیه های آخره


فرشته مردن من منو از اینجا میبره


چه اعتراف تلخیه ، انگار رسیدم ته خط


وقت خلاصی از همس ، آی دنیا بیزارم ازت


« شریک زجه های من بگو که گوشت با منه »


ببین که زخمای تنم شاهد حرفای منه ؟


ای خدا دلگیرم ولی احساس غم نمیکنم


چون با توام پیش کسی سرم رو خم نمیکنم ....




میدونم عزیزم


میدونم بد جوری دلت شکوندم

ولی...

منو ببخش

میدونم که خیلی نامردی کردم

ولی...

منو ببخش

میدونم گذاشتم غرور مردانگیت به خاطرم بشکونی

ولی...

منو ببخش

میدونم کاری کردم که جلوی من نامردترین رومینای دنیا اشک بریزی

ولی...

منو ببخش

میدونم خیلی نامردی کردم

ولی...

منو ببخش

میدونم دلت شکوندم

ولی...

منو ببخش

میدونم عشقت نابود کردم

ولی...

منو ببخش

جیمی میدونم نامرد ترین آدم روزگارم ولی تروخدا منو ببخش

میدونم نفرت انگیز ترین دختر دنیا هستم ولی خواهش میکنم منو ببخش

میدونم با عذر خواهی های من قلب شکستت خوب نمیشه

ولی تروخدا منو ببخش

میدونم همه چیز میدونم ولی تو از پشیمونیه من خبر نداری

منو ببخش

جیمی به خاطرت جلوی همه ی دوستام تو وبلاگم به نامرد بودنم اعتراف کردم پس تروخدا منو ببخش

جیمی منو ببخش خواهش میکنم

منو ببخش




دوباره اشک                                         دوباره درد

   دوباره گریه یه مرد

دوباره زخم                                           دوباره آه

   یه بازیه پر اشتباه                  دوباره می بینم تو رو

می گم بمون اما برو              گریه هامو نبین برو

  به پای من نشین برو            به پای من نشین برو

عمرتو پای من نریز                                  به فکر من نباش عزیز

حیف تو قربونی بشی                         تو غصه زندونی بشی

جیمی برو

من لیاقت تو رو ندارم

تروخدا منو فراموش کن

من لیاقت عشق پاکت ندارم

من خیلی نامردم

جیمی لیاقتت ندارم

تروخدا برو

برو و رومینا رو با درداش تنها بزار

بزار تنها باشه

بزار سزای کارای بدش ببینه

برو

فقط برو