رومینای عزیز دوست داریم

 

اجادسا : سلام دوستان عزیز من و وبلاگ عشق مشکی و رومینا جان البته بیشتر دوستان این وبلاگ منو میشناسن شاید یه ذره عجیب باشه که من می نویسم البته قبلا اجازش و از راما جان گرفتم و همچنین رومینا به من اختیار تام داده. منم این ترانه خودم و تقدیم میکنم به آبجی رومینای عزیز انشاا... که زودی بیاد چون واقعا دلمون واسش تنگ شده پس من از طرف همه دوستان میگم که ما منتظرتیم

رومینای عزیز

خیلی دوست داریم

شعرهای خیس

نمی دونم از کدوم گلایه ای شعر بی قافیمو شروع کنم

واسه التهاب هر ترانه ای به کدوم بهانه ای رجوع کنم

نمی دونم که چرا هر حادثه ای جا می زاره تو رو تو خاطره هام

پرم از احساس دوست داشتن تو بیا تا نفس دارم بمون به هام

وسعت فاصلمون یه خاطرس که تو چشم تو تداعی می شه باز

من و لبریز از حکایت می کنه مقصد این سفر دور و دراز

نمی دونم با کدوم ترانه ای بوی بارون می گیره شهر چشات

باز چطور قافیه سازی بکنم تا یه بار بشکنه بغض تو نگات

من و این چشمای نمناک راز این شعرای خیسم

تا نفس تو سینه دارم واسه تو شعر می نویسم                                                                                   

برای عزیزترین کسم رومینا

سلام به تمام دوستای گلم اومدم تا بگم رومینا  اول مرداد میاد خوشحال میشم که بیاین و سری بهمون بزنین رومینا حتما خوشحال میشه اگه ببینه که از یاد نبردینش






عمیق ترین درد زندگی


عمیق ترین درد زندگی مردن نیست


بلکه نا تمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است

که مجبوری آخرش با جدایی به سرانجام برسونی


عمیق ترین درد زندگی مردن نیست


بلکه نداشتن یک همراه واقعیست که در

سخت ترین شرایط همدم تو باشه


عمیق ترین درد زندگی مردن نیست


بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگترین احساس زندگیست.


عمیق ترین درد زندگی مردن نیست


بلکه یخ بستن وجود آدم ها وبستن چشم هاست






رومینا جون نمیدونی اینجا چقدر جات خالیه خونه بدون تو سوت وکور شده دیگه رومینای نیست تا برای ما شیطون بازی کنه وصدای خنده ها و سروصداش تمام فضای خونه رو پر کنه

دیگه رومینایی نیست تا دستی رو سر بچه های بی سرپرست بکشه

و اونا هر روز به انتظارت دم در میشینن تا مثل همیشه با دست پر بری پیششون

دیگه رومینایی نیست تا با وجودش دل برادرش غوغا بشه

دیگه رومینایی نیست که برای همیشه کنارم باشه و بهم امید بده

نمیدونم این رومینای من کجاست وچی داره بهش میگذره

نمیدونم تو دل رومینای من چه خبره ولی میدونم غوغاست

رومینا نمیخوام بهت امید الکی بدم ولی تو خودت بودی که همیشه به من وبرادرای دیگت میگفتی دنیا یک آزمایشگاه کوچیکه که همه دارن آزمایش میشن وتو باید سعی کنی در این آزمایش مثبت باشی ومثبت بیای بیرون تا در پیشگاه خدا سرافراز باشی

حالا این آزمایش روی تو انجام شده نباید احساس شکست کنی نیابد اجازه بدی ...

نمیدونم ولی تو برای من همیشه خوب بودی وهستی

به قول خودت توکت به خدا باشه اون خودش بزرگه به فرشته هاش کمک میکنه

یادته این جمله ی همیشگیت برای دلداری به من بود که من همیشه مسخرت میکردم و به حرفات توجه نمیکردم وحالا نوبت خودم شده که مسخرم کنی

ولی رومینا بدون که خیلی خیلی دوستت دارم تو برای من همه چیزی

قسم میخورم تا آخر عمر کنارت باشم تا هیچ وقت احساس شکست نکنی

البته اگه این بنده ی حقیرو قبول داشته باشی

داداشت راما


سلام بچه های گل  

رومینا هستم  

خیلی عجله دارم باید برم فقط اومدم بگم که دارم برای همیشه میرم  

فقط حلالم کنین  

به جمع متاهل ها پیوستم  

خوشحال نیستم ناراحتم نیستم ولی راضیم  

میدونم خیلی زوده ولی همه چیز یکدفعه اتفاق افتاد  

چون نمیدونستم یک نفر اون ور دنیا اینقدر خاطرم میخواد برای همین دیگه دست به کار شدم  

بابا خیلی اسرار کرد منم به اسرارش دیگه ازدواج کردم  

اسمش آرمانه  

شایدم ایران نموندیم چون تمام زندگیش دانمارکه 

تازه عمه هم شدم باید هر چه زود تر برم پیشه برادرام  

خیلی دوستتون دارم  

منو حلال کنین و برام ارزوی موفقیت کنین  

کوچیک همتون  

رومینا  

راستی وبلاگم به دست دادا سجاد و دادا محمد سپردم تا اگه برگشتم .... 

نمیدونم ولی بای  

به نام خدای خیلی مهربون

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت تمانم دوستان گل رومینا جونم

من راما هستم که با اجازه اومدم چند دقیقه ای تو وبلاگ رومینا تا هم از دل نگرانی های این چند روزی  درتون بیارم و هم یک خبر خیلی خوبی رو بهتون بدم

رومینا الان یک هفته هست که ایران نیست

براش یک اتفاقی که به قول خودش خیلی خیلی خیلی خیلی خوبه افتاده

مجبور شد چند روزی بره پیش برادرای بزرگم و بعد از چند مدتی بیاد

فکر کنم اوایل فروردین بیاد چون زیاد بمونه دیگه از خوش گذشتن زیاد یک چیزیش میشه

ولی این اتفاقی که براش افتاده خیلی خیلی خوبه

همه مون خوشحال کرد مخصوصا رومینا رو که داره چند سالی برای این اتفاق دعا میکنه

حالا وقتی که اومد باید تمام نذراش بده

خیلی اتفاق خوبیه و خیلی دوست دارم بهتون بگم چی شده که رومینا رو به اون سر دنیا کشونده ولی میدونم که رومینا دوست داره خودش به شما این خبرو بده و خودش احساساتش براتون تعریف کنه

پس خبری داغی که خودش چندین ساله منظره رو بهتون نمیگم فقط میزارم که تا اول فروردین تو کفش بمونین

پس منتظر باشین تا خود رومینا بیاد و بگه چه خبره

ای کاش سربازیه منم درست بود تا  باهاش میرفتم و توی این شادی بیشتر کناره خواهر کوچولوی نازم بودم

ولی خوب چه کار میشه کرد؟!

فقط اومدم بهتون بگم اگه رومینا این چند روز نیومده تو وبلاگش چون نبوده و تا فروردین خودش میرسونه

اونم با یک عالمه خبره توپ توپ

پس با یک خدافظیه خیلی گرم از خدمتون مرخص میشم

در ضمن اگه جواب کامنتاتون ندادم شرمنده چون باید صبر کنین تا خود رومینا بیاد

منتظر باشید

به امید دیدار

راما : برادر بزرگ شش دقیقه ای رومینای گل