نرفتن رومینا

 سلام بچه های گل گلاب

برین خدا رو شکر کنین که رومیناتون حالش بد شد ونرفت مسافرت(برای جشن برادرش) واگر نه میخواستین چه کار کنین بدون من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ولی الان خونه تنهای تنهاست!!!!!

الان خیلی خوشحالین که نرفتم آره؟؟؟؟؟؟؟

باید خوشحال باشین وقتی پیشتونم.

اصلا وبلاگای تمام دنیا بدون رومینا معنی نداره حتما باید باشم.واگر نه شما نمیتونین کاری بکنین بدون رومینا!!!!!

خوب پس خدا رو شکر کنین. راستی یک مطلب جدیدم گذاشتم براتون که اگر خواستین نگاهی بندازین برای زندگیتون بد نیست.

میدونم خیلی خوشحالین که پیشتونم نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خودم که خوشحالم چون لااقل یک کم از نگرانیام کم میشه اگر اونجا بودم بیشتر حرس میخوردم ولی اینجا آرامش دارم.

راستی تروخدا دست از دعا بر ندارین دعا کنین که همه پشیمون بشن و دست از این عروسی بردارن.

اگه اونا ازدواج کنن من دیگه پیشتون نیستم دوست دارین که رومینا جونتون از پیشتون بره؟؟؟؟؟؟

اگه دوست دارین پس دعا نکنین.

خوب مطلب جدید ما یک کم شبیه (به خواستن توانستن است) بخونین وسعی کنین بهش اعتقاد بیارین. به خدا مطلب عملیه!!!!!!!!

راستی شاید بعضی اوقات نتونم بیام پیشتون چون من تنها میترسم تو خونه باشم وباید برم خونه ی دوستام. یا آشناها. (شدم آواره) ولی خوب به نرفتنش می ارزه!!!!!


به چیزی که نگاه کنی میرسی.


تا حالا میدونستین که اگر به عکسی که خیلی خیلی دوستش دارین نگاه کنین بهش میرسین؟؟؟؟؟؟

مثلا اگه از جایی خوشتون میاد یا از شکلی خوشتون میاد به عکسش همش نگاه کنین وکاری کنین که همیشه جلوی چشمتون باشه که در معرض دید شما قرار بگیره شما حتما به اون خواسته ای که از عکس داشتین میرسین.

باور کنین برای همه اتفاق افتاده میخواین چند نمونش براتون بگم؟؟؟

میگم:

مثلا من پشتیبانم تو کانون خیلی دوست داشته که دانشگاه فردوسی مشهد قبول بشه و برای همین از در ورودی دانشگاه عکس میگیره وهر روز به اون نگاه میکنه باورتون میشه که همون دانشگاه قبول میشه!!!!!!!

شاید بگین که خیلی درس خونده تا به خواستش برسه ولی خودش میگه همون سالی که کنکور داشته پدرش از دست میده ونمیتونه با غم زیاد درس بخونه وهمه ی مشکلات میریزه رو سرش ولی میبینه که دانشگاه فردوسی قبول میشه.

یا اینکه من یکدفعه تو مجله خوندم یک زنی همیشه به چند تا عکس که تو آشپز خونش بوده

نگاه مکیرده (به مدت 4سال) این عکس ها شامل یک دسته گلی که توش پر از رز های قرمز بوده و یک سرویس طلای خیلی گرون قیمت  که آرزو داشته که این دسته گل وسرویس طلا رو داشته باشه.

ولی باورتون میشه که این خانوم بعد از مرگ همسرش با آقایی ازدواج میکنه که تو جلسه ی اول اون دسته گل تو عکس براش میاره وموقع عروسیشونم مثل همون سرویس طلا رو بهش هدیه میده  که آرزوش داشته با اونکه همسرش نه عکسای آشپزخونش دیده ونه میدونسته که زنش چی دوست داشته!!!!!!!

حتی یکدفعه تو دوستای خیلی دورمون یک زنی بوده که با مردی سیاه پوست ( بندری بوده) ازدواج میکنه و خودش و خانوادش هم خیلی سبزه بودن ولی اون یک بچه ی خیلی خوشکل سفید که چشمای رنگیه قشنگی داشته به دنیا میاره و شوهرش اونو طلاق میده چون فکر میکرده زنش به اون خیانت کرده و بچه مال اون نبوده.

ولی میدونین چرا زن همچین بچه ای رو به دنیا آورده؟؟؟؟؟

چون همیشه به عکسی نگاه میکرده که درست عکس شبیه بچش بوده.  اون دوران حاملگیش به اون عکس نگاه میکرده ودوست داشته که بچش این شکلی بشه.

پس شما هم سعی کنید همیشه به چیزی که دوستش دارین به مدت زیادی نگاه کنین تا بهش برسین.(ولی البته این طوری نشه که باعث جداییتون بشه)

یا اصلا بزارین زندگیه خودم براتون بگم تا بیشتر باور کنین.

مامان قبل از این که با بابام ازدواج کنه یک عکسی رو که خیلی دوست داشته تو اتاقش میزنه. من به این عکس دیدنا اعتقاد زیدی نداشتم تا اینکه مامان یک روز خاطرات قبل از ازدواجش از زیرزمین اورد تا به من نشون بده که چه دروانی داشته قبل از ازدواجش.

وقتی که اون عکسی رو که مامانم دوست داشته دیدم از تعجب داشتم شاخ در می آوردن!!!!!!

میدونین اون چی بود؟؟؟؟؟

اون عکس 5 تا بچه بود که چهار تا پسر دور یک دختر کوچولو حلقه زده بودن . پسری که از همه بزرگتر بود ومعلوم بود که از همه بزرگتره موهای جوگندمی و چشمای رنگیه زیبایی داشت. پسر دوم هم موهای مشکی براق وچشمانی درشتی داشت.

پسر سوم هم موهای جوگندمی داشت قیافش مثل پسر اولی بود.

ولی پسر چهارمی اون:همسن دختری بود که وسط اون پسرا قرار داشت و خیلی شبیه دختر بود انگار که خواهرش بود.

مثل خواهرش موهای مشکی وچشمانی درشت داشت که لباس خواهر کوچولوش تو دستش گرفته بود وگریه میکرد.

خواهره هم با موهای لخت بلند و صورتی ناز دست رو شونه ی داداش گذاشته بود و اشکای اونو پاک میکرد.

حالا باورتون میشه که الان مامان من 5 تا بچه داره اونم 4تا پسر ویکدونه دختر مثل تو عکس!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

میدونیی که منو راما یعنی همونی که شبیه خواهرش بوده ودر حال گریه کردن بوده برادر دوقلوی منه مثل تو عکس؟؟؟؟؟

میدونین برادر اول وسومم موهاشون جوگندمیه وچشمای رنگی دارن مثل عکس؟؟؟؟؟؟؟

میدونین که من از همه کوچیکترم مثل تو عکس؟؟؟؟؟

میدونین که برادرام درست مثل عکس خیلی هوام دارن و همیشه ی خدا پشتم بودن درست مثل عکس؟؟؟؟؟

میدونین من برادر دوقولوم از همه بیشتر دوست دارم وهمیشه یار وهمدمش بودم ونذاشتم تا حالا ناراحتی رو حس کنه درست مثل تو عکس؟؟؟؟؟؟؟

میدونین راما درست مثل عکس همیشه یک غمی تو دلش داره؟؟؟؟؟؟

میدونین که ما بچه ها دقیقا شبیه همون عکسی هستیم که مامانم همیشه جلوی چشمش بوده وعلاقه ی شدیدی به اون عکس داشته؟؟؟؟؟؟؟

پس همیشه سعی کنین به همون عکسی که خیلی دوست دارین نگاه کنین چون من مطمئن هستم که به اون میرسین باور کنین.

منم خودم باور نداشتم ولی وقتی عکس مامانم دیدم واقعا به این قانون طبیعت ایمان آوردم.

و وقتی که به این قانون اعتقاد آوردم از تو اینتر نت یک عالمه عکس در آوردم وزدم تو اتاقم تا همیشه بهش نگاه کنم تا بهش برسم.

اگه دوست دارین عکسای منو نگاه کنین بزنین ادامه ی مطلب.

ولی البته اگه دوست نداشتین نگاه نکنین چون ........


اول از همه یک دکتر داروساز بشم ویک داروخونه بزنم.



بعدشم یک خونه ی خیلی بزرگ و خوشگل بخرم.




تخت خواب

بعدشم ماشینم عوض کنم واین بخرم.


F700مرسدس بنز

بعد خانوادم اجازه بدن تا 28 سالگی ازدواج نکنم ومجرد بمونم(البته تو ایران)

و بعد یک دفعه عاشق یکی بشم. چون دوست دارم قبل ازدواج عاشقش بشم.



اینقدر اذیتش کنم تا ببینم اونم منو دوست داره؟؟؟؟

اگه قبل از ازدواج اشکش نبینم که داره برای من میریزه حاضر به این وصلت نیستم.

چون این طوری واقعا میفهمم منو خیلی دوست داره.

خیلی خیلی اذیتش میکنم.




بعد دوست دارم ازدواج خیلی موفقی داشته باشم

(همسرم این شکلی نباشه چون خیلی خوشکله دوست دارم من از اون خوشکل تر باشم)



بعدشم یک عروسیه خیلی خیلی بزگ و دیدنی که همه ی خانوادم توش باشن.

بعد ماه عسل اول بریم مکه بعد بریم پیش داداشام(دانمارک)



http://io.uwinnipeg.ca/~msa/wallpaper/masjid_al_haram.jpg





بعد اینکه بعد از ازدواج هم همیشه عاشق هم باشیم.

(اگه همسرم این شکلی هم بود قبول دارم چون خیلی زشته)




 همیشه عاشق این بودم که یک دوقولو داشته باشم یک دختر ویک پسر.

اگه اول اسم همسرم (الف) بود اسم پسرمم میزام آرمین واسم دخترم آیلین

اگه اول اسمش (و) بود میزام ویشکا و ونداد

اگه اول اسمش (م) بود میزارم مانی ومانیا

اگه هیچکدوم از اینا نبود اسم پسرمم میزازم فرزان به معنیه عاقل واسم دخترم فیلا به معنی عاشق







دوست دارم بچه هام همیشه هوای هم داشته باشن و هیچ موقع از هم دور نشن.

و عاشقانه همدیگر دوست داشته باشن.



و بعد دوست دارم با همسرم به این جایی که تو عکس نشون میده برم.

(البته فقط خودمون دوتا بچه ها برن مدرسه)



http://wp.li.ru/natura/nature_277.jpg



http://xs205.xs.to/xs205/06341/4622110-md.jpg




http://www.marshal-modern.ir/MarshalPictureArchive/Images/2008-2-11/c62d2150-a5f2-4c54-9e01-132a71d00865.jpg



دوباره بازم عشقمون همیشه کم که نشه بلکه بیشترم بشه.








 

وبعد تا آخر عمر همدیگه رو دوست داشته باشیم




باورتون میشه که تمام اتاق من پر عکس شده به خدا موندم به کدومشون نگاه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟

میترسم یک دفعه دم جوونی این عکس آخریه اتفاق بیافته

ولی خوب بازم همون قبول داریم.

پس همیشه به عکسی که دوست دارین نگاه کنین باور کنین براتون اتفاق میفته!!!!


راستی برای اینکه از بودنم ابراز خوشحالی کنین نظر یادتون نره ها!!!!




نظرات 34 + ارسال نظر
آسمان پرستاره سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1387 ساعت 22:52 http://www.mohammadabbas.blogfa.com

سلام رومینا جان
خوبی
وبلاگ خیلی خیلی خیلی زیبا و مقبولی داری
ما شا الله بسیار با استعداد هستی
راستی اگر به آسمان پرستاره قدم رنجه نماید من را خوشحال میسازید
من منتظر دیدار شما به آسمان پرستاره هستم
الله نگهدار رومینا جان عزیز
بای تا های

سلام عزیزم.
سر زدم ودیدم آسمان پر ستارت خیلی قشنگ بود .
شما هم استعداد خوبی دارین.
امیدوارم تو سرزمین غریب بهتون خوش بگذره.
ممنون که برام دعا میکنی.
بازم بیای ها باشه؟؟؟؟؟؟؟

آسمان پرستاره سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1387 ساعت 23:14 http://www.mohammadabbas.blogfa.com

سلام دوباره رومینا جان عزیز
تشکور از مهربانی شما
بسیار انسان شریف هستی
دوری از وطن بسیار رنجم میدهد اما نمیفهمم چی کار کنم
بسیار خوشحال شدم از اینکی یک دوست خوب مثل شما پیدا کردم
جهان سپاس از شما که به کلبه کوچک من قدم رنجه فرمودید
من بیصبرانه منتظر حضور پور مهرت هستم
الله نگهدار
رومینا دوست جدید و عزیزم

ممنون عزیزم تو لطف داری.

ح مث حسی ن و ف مث فاطم ه سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1387 ساعت 23:21 http://www.2tagol.persianblog.ir

سلام رومینا جان
ممنونیم که اومدی...
می تونی حدس بزنی ما کجاییم ؟؟؟
منو حسین الآن با همیم...
خیلی بهمون می چسبه...
قالبو عوض کردیم...

سلام به روی ماهتون دیدم خیلی قشنگ شده بود.
آقا حسین مواظب فاطمه ی من باش.
خیلی خیلی بهتون خوش بگذره.
راستی کجایین؟؟؟؟؟؟؟

آدمک سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1387 ساعت 23:35 http://goodaral.persianblog.ir/

سلام.ببینم؟؟تو کتاب راز رو خوندی یا سی دی شو دیدی؟اگه علاقه داری برو ۴ اثر از اسکاول شین رو هم بگیر بخون.راستی...تا خدا هست غمی نیست.

باشه میخونم.
میدونم تا خدا هست غمی نیست ولی بقیه ماجرا رو چه کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟

hotblueX سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1387 ساعت 23:41 http://hotbluex.persianblog.ir

امیدوارم به همشون برسی . و در مورد عشق هم 1. پیش داوری نکن 2. راه خوبی برای امتحانش نیست
راستی غلط های نوشتاری مطلبت رو هم درست کن
(گل)

ممنون که اومدی.
غلط دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ببخشید شرمنده ولی به نظر من برای پسر های مشهدی همین راه خیلی خوبه اگه مشهدی نبودن راهم عوض میکنم.

ح مث حسی ن و ف مث فاطم ه سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1387 ساعت 23:57 http://www.2tagol.persianblog.ir

نه دیگه ...
فقط اینو می گم که ما شمالی هستیم...
و من حسین هستم (دومین مجنونی که تو دنیاست ) .... اگر هر کی باور نمی کنه بیاد و ببینه ... عشقمون توی شهر هر دو تامون مشهوره ... همه میدونن منو فاطمه جیجیه همیم ... البته ما خیلی وبلاگ می نویسیم مشکلمون اینجاست آدرسمون لو میره و بعد بچه های شهر میان و خیلی لطف می کنن...
تازه ما هر دو تا روانیه همیم ... (اینو با هر کسی که حرف میزنیم به ما میگه شما روانی یا دیوونه این)...
البته خیلی ها هم به ما میگن فقط ما دو تا به هم میاییم ...
خلاصه اینکه به جز سه تا داداشای غیرتی و بابا جونه فاطمه همه میدونن ...
البته چند روزه پیش قرار شد مطرحش کنیم که فاطمه جون از باباش میترسه... مگه نه فاطمه؟؟؟(ببخشید از فاطمه سوال کردم)...
خلاصه اینکه من ۱۸ سال و فاطمه ۱۷ سال داریم ...
۲ تا مشکل اساسی برای به هم رسیدن داریم.
۱- خواهر ۲۳ ساله فاطمه که مث اینکه از تمومه پسرا متنفره (نمی دونم چرا هر وقت با من حرف میزنه ۴ ساعت گوشی رو داره...) بعدشم اینکه مث بقیه ی .... قصد ازدواج نداره...
۲- بابای فاطمه...
خوب بعدان هم بهتون سر میزنیم...

امیدوارم عشقتون همیشه پایدار باشه.
فاطمه جان هر کسی رگ خوابی داره سعی کن رگ خواب بابات پیدا کنی تا بزاره به خواستت برسی. منم 4تا برادر دارم ولی نه برادران ونه بابام غیرتی هستن هر کار بکنم چیزی بهم نمیگن به غیر از راهنمایی ولی این طوری هم خوب نیست مرد خوبیش به اینه که غیرت داشته باشه.
منم مشهدی هستم واینجا به امام رضا میگم هواتون داشته باشه.
موفق باشین.

سید محمد چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 00:02 http://Love.Blogsky.Com

سلام آبجی
خوشحالم که خوشحال می بینمت.
ولی دوست نداشتی تو جشن داداشت باشی؟

سلام داداشی
نه این طوری بیشتر آرامش دارم و حرس نمیخورم تو نمیدونی من چه جوری با بدبختی زندگی میکنم چون همه برام تصمیم میگیرن خودم نمیتونم برای زندگیه خودم تصمیم بگیرم.

Milad چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 00:14 http://www.milad-information.blogfa.com

سلام سیستر رومینا بابا ای ول با این آرزو هات امیدوارم به همشون برسی.
منم به این موضوع اعتقاد دارم.
راستی دعا کردم به هم نرسن.
برو خوش باش.

سلام میلاد گلم.
دیگه چه کار کنیم آرزو بر جوانان عیب نیست.
راستی مطلبت خیلی قشنگ بود.
ممنون که دعا کردی.

سید محمد چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 00:18 http://Love.Blogsky.Com

من منظورت و از بدبختش دن نمی فهمم. تو دوست داری از ایران بری یا نه؟
چرا؟

نه متنفرم از ایران برم دوست دارم خودم برای خودم تصمیم بگیرم و اینجا زندگی کنم.
فقط دارم چوب یکدونه دختر بودنم میخورم.

محمد چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:59 http://delle.blogsky.com

سلام رومینا خانوم
خوبی عمو ؟
می بینم که بابا مامان و داداشارو دودره کردی ؟
حالا خودمونیم بگو ببیم واقعا حالت خوب نبود ؟
بعدشم حالا گیریم حالت خوب نبود چرا تنهات گذاشتن ؟
اخه یه دختره مریض رو میشه تنها بذاری و بری مسافرت ؟
خدای چی بگم ؟
ادم شاخ در میاره
بازم میام
البته به طلافی اومدنای خودت
به امید دیدار

دو درشون کردم.
خودم خواستم که برن چون الان طفلکی ها رو یک ماه هست که الاف خودم کردم ولی دلم براشون خیلی سوخت.
خونه ی ما رومینا سالاریه یعنی من هر چی بگم همه باید گوش کنن نه تو کار ما نیست واگر نه همه مجازات میشن.برای همین که مجازات نشن رفتن.

[ بدون نام ] چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:33 http://Love.Blogsky.Com

برو بخواب دیگه ...!

شب خوش

[ بدون نام ] چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:36

دوباره سلام
منم همونی که ....
ولی بذار یه چیز بگم ؟ خیلی نامردی شاید بی اندازه تو دوست داری اول کسی رو که عاشقته به ذلالت بندازی بعد از عشقش مطمئن بشی؟
به خدا نامرد تر از تو نیده بودم
ببینم مگه تو تو سینه دل نداری؟
می بینمت البته یک سال دیگه اون روز روزیه که اشک تو در اومده
بای

محمد جان هنوز با بچه های مشهدی رودر رو نشدی که نامرد تر از اونا تو زندگیم ندیدم برای همین همه ی عروسامون از شهر های دیگه گرفتیم.
چشم اگه طرف مشهدی نباشه به خدا باهاش این کارو رو نمیکنم.

محمد چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:38 http://delle.blogsky.com

اون یکی بود که نام نداشت مال من بود گفتم که گفته باشم

فهمیدم ناقلا
چون خیلی کنجکاوی!!!!!

محمد چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:40 http://delle.blogsky.com

بازم سلام
کلی اومدم و بعد رفتم تا فردا نگی این محمد چقدر نامرده !!!!
کلی ارزو داشتی که همشون به چز یکی شون قشنگ بود البته اون یکی نمیگم قشنگ بود یا نه ولی میگم نامردی بود زیادی نامردی بود
حالا دوست داری یا نداری !!
خوب به امد دیدار

به امید دیدار عزیزم من قول میدم به وبلاگت همیشه سر بزنم.
با معرفت.

شمع چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:28

واای خدای من ..خیلی جالب بود ..(البته شاید زندگی کردنش به این جالبی نباشد اما دیدنش واقعا جالب بود )

ممنون عزیزم.
خوشحالم کردی.

النا چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:18 http://www.mehr_1386.persianblog.ir

سلام
مطلب جالبی بود به امتحانش می ارزه
ممنون که سر زدید

خواهش میکنم گلم
بازم میام.

محمد چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 18:23 http://delle.blogsky.com

سلام
نمی دونم چرا امروز از اومدن به وبلاگت پشیمون شدم !!!!
شاید به خاطر این اهنگیه که گذاشتی یه لحظه تمام وجودمو بهم ریخت تمام بد بختی هار تو سرم هوار کرد چیزی نمونده که مثل این دخترای ناز نازی بزنم زیر گریه !!!!
فکر کنم همش زیر سر این اهنگیه که گذاشتی
به خدا تغییرش ندی دیگه نمیام !!!!

شرمنده به خدا آهنگ انتخاب نکردم داداشیم انتخاب کرده.
معذرت که موج منفی دادم بهت عزیزم.
گریه نکن دیگه قول میدم زود عوضش کنم.

عاطفه جون چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 22:28 http://www.golden-camp.blogsky.com

سلام عزیزم .
مطلبت عالی بود .

سلام به روی ماهت
ممنون نظر لطفت عزیزه دلم.

عاطفه جون چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 22:30 http://www.golden-camp.blogsky.com

منم آرزوهای دور و درازی دارم .
خدایا کمکم کن .

امیدوارم به همه آزروها برسی
به امید اون روزی که خواهر گلم به همه ی آرزو های بزرگ وکوچیکش برسه
آمین

اجادسا پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1387 ساعت 00:40 http://ajadesa.blogsky.com

سلام من اومدم
چطوری عزیزم خوشحالم کردی
من فردا صبح می رم

سلام داداشی.
چه عجب
میدونم برای همین گفتم کارت دارم چون میخواستم ازت خداحافظی کنم با معرفت.

اجادسا پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:17 http://ajadesa.blogsky.com

عزیزم شما هم نگید ما هواش و داریم قدرشم می دونیم نه یک بار بلکه صد بار
انقدر تعریف کردی حسودیم شد
یعنی من یعنی من ..... ( گر یه )

آره تو بدی ولی اون ماهه
آخه داداشی این یک امر طبیعیه که خانوما همیشه از آقا های زشت سر ترن باید باهاش کنار بیای دیگه و اگر نه ماها میدونیم با شما مردا !!!!!!

مهدی (فرصت بی تکرار) پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:46 http://www.mkhodaei.blogfa.com

سلام
خوشحالم که نرفتی
مطلب جالبی بود
فقط سعی کن زیاد به عکسها خیره نشی توهم بگیری
به من سر بزن
قربونت

ممنون از خوشحالیت
ولی آقا مهدی بزار یک توهمی بهت نشون بدم!!!!!!
شوخی کردم منم الان تازه بهت سر زدم
بازم بیا.

آسمان پرستاره پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:22 http://www.mohammadabbas.blogfa.com

سلام رومینا جان
بسیار خوشحال شدم از اینکی دوباره امدی
من هم همه روزه میام به وبلاگ بینهایت زیبا و مقبول شما
تشکور بسیار زیاد
الله نگهدار

ممنون عزیزم با وجودت خوشحالم میکنی.

الی پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1387 ساعت 14:03 http://eliohamed.blogsky.com

خب این هم مثل فکر کردن میمونه در واقع به هرچی نگاه کنی بهش فکر هم میکنی و به هرچی فکر کنی برات پیش میاد.
در ضمن اینقدر خواهر شوهر بازی در نیار...

سلام
ولی باور کن مامان من اصلا به این فکر نکرده که بچه هاش این طوری بشن
ولی شایدم به فکر کردن بستگی داره ولی به هر حال ممنون که اومدی.
راستی خواهر بزرگم تو خانواده ی ما رسم خواهر شوهر بازی ومادر شوهر بازی خیلی وقته که پاک شده
من به دلیل دیگه ای میگم رها ازدواج نکنه که اونم بر مگیرده به زندگیم.
من الان عاشق اون دوتا عروسای دیگمونم حتی از برادرامم بیشتر دوستشون دارم.
تا حالا هم جرعت نکردم بهشون بگم عروس همیشه مثل یک خواهر باهاشون رفتار کردم.
پس خواهر شوهر نیستم.
باشه؟؟؟؟؟؟

ح مث حسی ن و ف مث فاطم ه پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1387 ساعت 20:31 http://www.jijiye-man.blogfa.com

سلام آبجی رو مینا جون...
ما بلاگمون رو انتقال دادیم خوشحا میشیم بیایی پیشمون...
-راستی فاطمه هم از شنبه می نویسه...

سلام عزیزای دلم
خوشحالم که خانومت راه دادی که بیاد کنارت بنویسه.
راستی ناقلا دیگه یادت رفت ما ور تو وبلاگ جدیدت لینک کنی؟؟؟
باشه یکی طلبت.

ح مث حسی ن و ف مث فاطم ه پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1387 ساعت 20:55 http://www.jijiye-man.blogfa.com

ببخشید آبجی جون...
ما داشتیم لینکتو درست می کردیم...
من به فکر همه چیز هستم آبجی ...
اما هر چه قدر که سعی میکنم کمتر قربون صدقش برم اما نمی شه ... آخه خیلی خیلی ....
راستی آبجی خانوم نه هنوز رفیق...
اما در آینده می شه همسفر یا همسر عزیزم...

خواهش میکنم
میدونم هنوز رفیق هستین ولی خواستم کمی ذوق زدت کنم.
امیدوارم به هر چی که میخواین برسین.

عموتقی جمعه 20 دی‌ماه سال 1387 ساعت 23:51

سلام گلم خوبی
وای شاهکار کردی گلم
این مطلب واسم ثابت شده وکاملا درسته میدونی من تابلوی درست کردم ازرویاهام وهرروز به اونا نگاه میکنم وازخدامی خوام به بهشون برسم درضمن یه مطلب مهم شاید باورتون نشه میدونین من هرروز که میرم سرکار توراه که میخوام سوار ماشین بشم برای رفتن به اداره مادوتا راه داریم که یکی خیلی دوره ودومی نزدیک ماشینا هم فرقی نمی کنه ازکدوم راه مسافرا رو ببرن من هرروز براینکه وقتم تلف نشه توذهن وافکارم ماشینی تصورمیکنم که الان بیاد ومرا ازراه نزدیک به مقصد برسونه باور کن گلم ۹۰ درصد جواب میده وازشانس من ماشینی میرسه که ازهمون راه نزدیک به اداره مون منو میبره ومن هرروز تابلو رویاهامو بزرگ میکنم که انشالله بهشون برسم وازخدامیخوام که همه به ارزوهای قلبیشون برسن
انشالله

ممنون عمو جونم خیلی خوشحالم کردی.
منم امیدوارم همه به
آرزوهاشون برسن.

خویشتن شنبه 21 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:01 http://www.khishtan.blogsky.com

جواب تست جالب بود البته فکر کنم در شرایط متفاوت گزینه های متفاوتی انتخاب بشن
راستی امیدوارم رها خوشبخت بشه
انرژی مثبت براشون بفرست

ممنون عزیزم که به فکر برادر منی
منم نمیخوام بهشون انرژی منفی بدم ولی به شرطی که تو زندگیه من دخالت نکنه کسی!!!!!!!!

دختر نارنج و ترنج دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:05 http://toranjbanoo.blogsky.com/

سلام رومینای عزیزم، خوبی؟ ببخش من دیر سر زدم، سفر بودم.. الان هم امتحان دارم یکی دیروز داشتم و یکی فردا. قول می دم امتحانم رو که دادم بیشتر بهت سر بزنم..
خوشحالم که هستی، ولی کاش مریض نشده بودی.
انشالله که همیشه تندرست و شاد باشی.

ممنون گلم
خوشحالم کردی
ولی یادت نره بیای ها؟؟؟؟
منم برات آرزوی سلامتی میکنم.

حسن دوشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:59

ای ولللللللللللل

خوش به حاله همسر آیندت البته بعد از اینکه اون ماشین و اون خونه رو خریدی البته اگه شانس بیاره عاشقش بشی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

در کل عالی بود اگه واقعیت داشته باشه که حتما داره چون که تو دروغ نمیگی

به راما سلام برسون

بای

بابا ای ول چی
نه به باره نه به داره
همسر آیندم ؟؟؟؟
به این اعتقاد نداره که با کمک دیگران زندگیم بچرخونم
نه من پولایی رو که دختر خونه بودم میبرم خونه ی شوهرم نه به اون اجازه میدم که تو زحمت بیفته و برای من خونه وماشین بخره وپولی وارد زندگیمون کنه
خودمون باید پا به پای هم کار کنیم تا خودمون کم کم آجرای خونه ی آیندمون بزاریم رو هم
باید پا به پای هم عرق بریزیم
زندگی این طوری خیلی خیلی زیبا تره
لذت بخش تره
بیشتر قدرش میدونی
بیشتر درکش میکنی
کسی زجر نمیکشه
نه جوش مهریه
نه جوش اینکه پدر شوهرت برات خونه بخره
باید خودمون زحمت بکشیم
ممنون آره دروغ نمیگم
ولی اگه خدا کمک کنه تا باهم زندگیه رو که آرزوش دارم بسازیم
شما راما رو از کجا میشناسی؟؟؟؟
بای

حسن پنج‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:55


خیلی با شعوری

فکر نمیکنم هم سنای تو اینقدر حالیشون بشه

یه مدته با راما دوستم!!!!!!!!!
خودت چند بار تو وبت اسمشو بردی گفتم سلا برسون
اسمش هندیه؟

بای

بابا ممنون از این همه تعریف
من با شعورم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نظر لطفتونه

چرا حالیشون میشه به روی خودشون نمیارن
من که کسی نیستم
یک آدم معمولی

جدا راست میگی؟؟؟؟
از کجا میشناسیش؟؟؟؟؟؟؟
آره اسمش بردم تو وبلاگ
حتی اول کاری ها با هم کار میکردیم که اون رفت دیگه با خواهرش همکاری نکرد
نه اسمش هندیه نیست
هندیه یعنی چی؟؟؟؟؟
بای
ولی فکر نکنم درست شناخته باشی راما رو
فکر کنم اشتباه گرفتی
آخه چه جوری باهاش دوستی
راما که زیاد تو اینترنت نیست
نکنه مشهدی هستی ما رو چاخان کردی؟؟؟؟
شوخی کردم ولی راما شما رو نمیشناسه
نه جدا راما رو از کجا میشناسی؟؟؟

حسن جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 00:52

من با اینکه از دیگران زیاد تعریف بیخودی میکنم چون دلشون شاد میشه
ولی تا حالا تعریفایی که از تو کردم هیچکدوم بی دلیل نبوده

میدونی تو فامیلمون چندین دختر میشناسم و همینطور دوستم که ترکش کردم و همینطور عشقایه دوستام اما هیچکدوم مثل تو فکر نمیکنن به این پختگی

ناراحت نشی ها ولی گفتم ننه رومینا حقته به اندازه یه مادربزرگ تو این مسائل حالیته
خوب از تجربه دیگران استفاده کردن همینه دیگه

فیلم رام وشام رو ندیدی !!!چه ربطی داشت(اینو به خودم گفتم)

خوب برادر تو دوست منه دیگه


بابا واسه یه سلام رسوندن باید دوست باشیم مگه

ولی بهش سلام برسون بگو حسن گفته خیلی کارت درسته
بای

اول سلام
وای شما که هر موقع اومدی اعتماد به نفسم رفت رو صد
خیلی خوبین ممنون از لطفتون

نه اشتباه نکنین شاید به نظر شما زیاد پخته باشم ولی نسبت به آدمای دیگه هنوز اندازه ی یک مورچه هم نمیفهمم
نمیدونم ولی به نظر خودم اینقدرم پخته نیستم
شما به من بی نهایت لطف دارین

آها به این دلیل گفتی ننه رومینا
نه چرا ناراحت بشم
جنبم رو صده
اندازه ی مادربزرگا؟؟؟؟
خیلی خوبه
امیدوار شدم به خودم

رام و شام؟؟؟؟
نه ندیدم یعنی نمیدونم دیدم یا نه !!!!
چی هست؟؟؟؟

برادر من؟؟
منظورتون راماست؟؟؟

نه سلامتون میرسونم تازه چند تا از نظراتونم خونده
اونم سلام میرسونه

ببینم شما یک آشنایی
به خدا میدونم آشنایی ولی خودتون حسن معرفی کردین
چرا نمیگین کی هستین؟؟؟
راما رو از کجا به این خوبی میشناسین که میدونین همیشه کاراش بیسته؟؟؟؟
از اول حدس میزدم یک آشنایین ولی منتظر بودم خودتون یک سوتی توپ بدین
که دادین
چون بچه های وبلاگم به غیر از تک و توکی رامارو نمیشناسن
ولی شما که تازه اومدین شناختینش
منم چیزی در موردش بهتون نگفته بودم بهتون
میشه حالا خودتون معرفی کنین؟؟؟؟
دوست دارم بشناسمتون
ممنون
منتظرم آشنای غریبه

حسن شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 00:23

صد چیه باید بره رو بینهایت منهایه یه اپسیلون

خوب آدم هر چی فهمیده تر باشه تازه میفهمه که چیزی نمیفهمه

به راما بگو زیاد غمو تو دلش نگه نداره.

نظرش درباره نظراتم چی بود؟

خوب من آشنایی رو دوست دارم و با شما بیشتر

من سید حسن از بیجار دانشجویه دانشگاه شاهدعاشق مشهد وامام رضا
بسته؟

بای غریبه ی آشنا

اول سلام
بابا بی خیال تروخدا !!!!!

ا اا ااا چه جالب نمیدونستم
خودت کشفش کردی؟؟؟؟

باشه میگم

هیچی نظری نداره
ولی اونم میگه آشنایی

منم آشنایی رو دوست دارم
آدمای جدید
فکرای جدید
خیلی خوبه
نظر لطفته که آشنایی با منو بیشتر دوست داری

جدا ؟؟؟؟

بای غریبه ی آشنا

حسن یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 20:41

سلام

نه خودم کشفش نکردم
اینو اونایی فهمیدن که فهمیده بودن میفهمن که چیزی نمیفهمن

خیلی خوبه

آره

بای غریبه ی آشنا شونده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد